Cài đặt Steam
Đăng nhập
|
Ngôn ngữ
简体中文 (Hán giản thể)
繁體中文 (Hán phồn thể)
日本語 (Nhật)
한국어 (Hàn Quốc)
ไทย (Thái)
Български (Bungari)
Čeština (CH Séc)
Dansk (Đan Mạch)
Deutsch (Đức)
English (Anh)
Español - España (Tây Ban Nha - TBN)
Español - Latinoamérica (Tây Ban Nha cho Mỹ Latin)
Ελληνικά (Hy Lạp)
Français (Pháp)
Italiano (Ý)
Bahasa Indonesia (tiếng Indonesia)
Magyar (Hungary)
Nederlands (Hà Lan)
Norsk (Na Uy)
Polski (Ba Lan)
Português (Tiếng Bồ Đào Nha - BĐN)
Português - Brasil (Bồ Đào Nha - Brazil)
Română (Rumani)
Русский (Nga)
Suomi (Phần Lan)
Svenska (Thụy Điển)
Türkçe (Thổ Nhĩ Kỳ)
Українська (Ukraine)
Báo cáo lỗi dịch thuật
Last Online 711 days ago
پرده بر هر کس که پوشی پرده دارت می شود
گر نگاهی گرم سوی خاکساری کرده ای
چشم چون بر هم نهی شمع مزارت می شود
چون خس و خاشاک اگر خود را سبک گردانده ای
هر کف پوچی درین دریا، کنارت می شود
از هوای نفس اگر خود را کنی گردآوری
روز حشر از آتش دوزخ حصارت می شود
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست
وان خال بناگوش مگر دانهٔ دام است
غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت
تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است
دردا که بپختیم در این سوز نهانی
وان را خبر از آتش ما نیست که خام است
ما خیل عشقبازان هجرانمان بلا بود
گر در محیط حیرت غرقم گناه من چیست
در کشتی وجودم عشق تو ناخدا بود
میخواستم که دل را از غم خلاص یابم
داغ جدایی آمد وین آخرالدوّا بود
Last Online 696 days ago